داستان در دهه 20 میلادی روایت میشود، زمانی که اعضای ملت اوسیج تحت شرایط مرموزی به قتل می‌رسند. برای همین تحقیقات گسترده‌ای توسط سازمان فدرال آغاز میشود که جی. ادگار هوور نیز در آن دخیل است.
داستان دختری به‌نام وینی که پس از نجات دادن شهرش از دست یک قاتل روانی، حالا زندگی‌اش چندان باب میل‌اش نیست، برای همین وقتی آرزو می‌کند که کاش هیچوقت متولد نشده بود، ناگهان خود را در یک دنیای موازی کابوس‌وار می‌یابد، دنیایی که بدون وجود او ممکن است اوضاع خیلی بدتر بشود.
“اُد توماس” جوان آشپزی است که توانایی دیدن جهان غیب و دنیای مردگان را دارد. روزی او با روح دختر نوجوانی رو برو میشود که او را به سمت کشف راز مرگ دختر هدایت می‌کند اما در پس این موضوع حقایق بزرگتری نهفته است…
جان که پسر یک مامور آتش نشانی بوده و پدرش سی سال پیش در یک سانحه کشته شده است ، موفق می شود به طور اتفاقی روی فرکانس یک رادیویِ کهنه ، صدای پدر خود را بشنود. اما…
دو جوان کند ذهن و احمق بعد از شبی خوش گذرانی در پارتی، صبح از خواب بیدار می شوند و یادشان نمی آید که ماشین شان را کجا پارک کرده اند، و از اینجا ماجراهای متعددی برایشان پیش می آید...
